جدول جو
جدول جو

معنی طالب گیلانی - جستجوی لغت در جدول جو

طالب گیلانی
(لِ بِ)
از اهل گیلان است. شاعری است هموار و پخته. و گویا در آن ولایت بالاتر از وی شاعری نباشد، ابیات خوبی دارد، و دیوانی ترتیب داده است. این بیتها از او است:
اجل ز محنت هستی دهد نجات مرا
که من حیات نمیخواهم و حیات مرا.
چو ره بسوی توام نیست گم شود یارب
هوس که در طلب وصل رهنمون من است.
آوارگی نصیب من دردمند شد
شادی کن ای رقیب که بختت مراد داد.
خاک بویان گذرد تا شنود بوی وفا
سگ لیلی چو سوی تربت مجنون گذرد.
دعوی عشق و جنون اهل وفا را میرسد
عاشقی میراث مجنون است ما را میرسد.
گر چه طفلی عشوه از خوبان فزون دانسته ای
وقت نادانیست حیرانم که چون دانسته ای
ای ترا سرو از گرفتاران پا در گل یکی
غنچه را در دعوی عشقت زبان با دل یکی.
(از مجمع الخواص ص 283)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

جد شیخ زاهد گیلانی است... و شیخ زاهد ولد شیخ روشن امیر بن بابل بن شیخ پندار الکردی السبحانی بود و تاج الدین ابراهیم نام داشت. (حبیب السیر چ قدیم طهران ج 3 جزوۀ 4 ص 325)
لغت نامه دهخدا
(هَِ بِ)
قنوجی بخاری گوید: ’دیرنشین صنمکدۀ گیلان است و در ستایش بتان محبوب خوش بیان و شیوازبان’ و سپس بیت زیر را از او نقل میکند:
چو نخل بی بر اگر فیض من به کس نرسد
برای سوختن آخر به کار می آیم.
(از صبح گلشن ص 172).
و رجوع به بهترین اشعار ص 133 (برگزیدۀ پژمان) و قاموس الاعلام ترکی ج 3 و تاریخ علما و شعرای گیلان ص 87 و فرهنگ سخنوران و الذریعه ج 9 بخش دوم شود
لغت نامه دهخدا